كله‌ پاچه
درباره وبلاگ


Don't worry about others think...Most people don't use their brain very ofen
پيوندها
نويسندگان

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 303
بازدید کل : 12260
تعداد مطالب : 88
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1

EvreythinG




داستان های کوتاه و خواندنی

روزی مردی پسر كوچكش را به بازار فرستاد تا كله‌ی پخته‌ی گوسفند بخرد و به خانه بیاورد.
كودك كله را خرید اما بوی خوش آن برای كودك گرسنه قابل تحمل نبود، پس به گوشه‌ای رفت و گوشت و مغز و چشم و زبان آن را خورد و بعد استخوان‌های آن را در نان پیچید و با خود به خانه آورد.
وقتی پدر نان را گشود و با استخوان‌های سر گوسفند رو به رو شد به پسر گفت:
ـ چشم‌های او كجاست؟
كودك گفت: این گوسفند كور بوده است!
ـ زبان او كجاست؟
ـ این گوسفند لال بوده است!
ـ هرچه می‌گویی قبول، اما مغز او كجاست؟
ـ این گوسفند مغزش را در آموزش به گوسفندهای دیگر از دست داده است.
پدر در حالی كه استخوان‌ها را دوباره در نان می‌پیچید به پسر گفت: برخیز،برخیز و به دكان كله‌پز برو، و بگو كه من این كله را نمی‌خواهم.
كودك گفت:

او این كله را از من پس نخواهد گرفت، زیرا آن را با تمام عیب‌هایش به من فروخته است!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : negin